یک شب مجنون نمازش را شکست بی صدا در کوچه لیلا نشست
عشق ان شب مست مستش کرده بود فارغ از جام الستش کرده بود
گفت:یا رب از چه خوارم کرده ای؟؟ بر صلیب عشق دارم کرده ای؟
خسته ام زین عشق.دلخونم نکن من که مجنونم تو مجنونم نکن
مرد این بازیچه دیگر نیستم این تو و لیلای تو.....من نیستم
گفت:ای دیوانه لیلایت منم در رگ پیدا و پنهانت منم
سالها با جور لیلا ساختی من کنارت بودم و نشناختی
عشق لیلا در دلت انداختم صد قمار عشق یکجا باختم
کردمت اواره ی صحرا نشد گفتم عاقل می شوی اما نشد
سوختم در حسرت یک بار بت غیر لیلا بر نیامد از لبت
روز و شب او را صدا کردی ولی دیدم امشب با منی گفتم:بلی
مطمئن بودم به من سر می زنی در حریم خانه ام در می زنی
حال این لیلا که خوارت کرده بود درس عشقش بی قرارت کرده بود
مرد راهش باش تا شاهت کنم صد چو لیلا کشته در راحت کنم
نظرات شما عزیزان:
نادیا
ساعت19:51---5 بهمن 1390
سلام گلم.وب خیلییییییییی قشنگی داری.اگه حاضربه تبادل لینک بودی منوبااسم وادرس خودوبم لینک کن وبعدبهم بگوکه باچه اسمی لینکت کنم.
مر40
منتظرتم عزیزم
|